خونه ی مهتا خانوم

خوش اومدی ، بازم بیا

خونه ی مهتا خانوم

خوش اومدی ، بازم بیا

بی خبر

  

 یادش به خیر ،

                 عهد جوانی ،

                                  که تا سحر ،

   با ماه می نشستم ،

                           از خواب ، بی خبر !

   اکنون که می دمد سحر ، از سوی خاوران

   بینم شبم گذشته ،

                            ز مهتاب بی خبر !

   این سان که خواب غفلتم ، از راه می برد

   ترسم که بگذرد ز سرم آب ، بی خبر !

                                                                                ( فریدون مشیری )

 

بازی

سه ، دو ، یک

سوت داور

بازی شروع شد

دویدم ، دست و پا زدم ، غرق شدم

دل شکستم ، عاشق شدم

بی رحم شدم ، مهربان شدم

بچه بودم ، بزرگ شدم ، پیر شدم

سوت داور ...

بازی تمام شد

زندگی را باختم

 

 

دیروز شیطان را دیدم . در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود ، فریب می فروخت .مردم دورش جمع شده بودند، هیاهو می کردند و هول می زدند و بیشتر می خواستند.

در بساطش همه چیز بود : غرور ، حرص ، دروغ ، خیانت ، جاه طلبی و ... . هرکس چیزی می خرید و در ازایش چیزی می داد .

بعضی ها تکه ای از قلبشان را می دادند ، بعضی پاره ای از روحشان را و بعضی ایمانشان یا اگر داشتند آزادگیشان را می دادند .

و من دیدم که شیطان می خندید .

انتظار

 

مسافر به انتظارت خواهم ماند

تا ابد و برای همیشه

و می دانم تنها مرگ پایان می دهد این انتظارم را.

پشت این پنجره ی تاریک دلتنگی می نشینم و بی صدا آهنگ خاطرات گذشته را می نوازم .

 آنقدر به انتظارت می مانم تا روزی صدای پایی را بشنوم که از آن تو باشد .

اما می دانم که بی تو و بی سنگ صبوریت خواهم مرد .

برابری ...

همه ی آدمها با هم برابرند ، اما پولدارها سرترند .

همه ی آدمها با هم برابرند ، اما خانمها مقدم ترند .

همه ی آدمها با هم برابرند ، اما بچه ها واجبترند .

همه ی آدمها با هم برابرند ، اما فقیرها بدبخترند .

...

همه ی آدمها با هم برابرند اما بعضی ها برابر ترند.

 

ماه

چندی پیش از ماه شنیدم که عاشق شده است ، بیچاره عاشق یکی از ستاره ها شده بود . حس می کنم دلش خیلی  داغ بود ، می گفت بد جوری به ستاره عادت کرده آنقدر که مجبور است روزی یکبار به دور زمین بچرخد بلکه در هر دورانی به محور معشوقش نزدیکتر شود . ماه می دانست که ستاره مردنیست  اما او عشق را به خاطر سپرده بود .   عجب دلی دارد ماه   

آه ...

این چند وقته حسابی بعضیا رو عذاب وجدان گرفته ! که یکیشم دور از جونتون خودمم  

که چرا طول ترم درس نمی خونیم الان دیگه گرفتاریم ، البته فقط عذابش هست نه اینکه حوصله خوندن داشته باشم .

ولی واسه پاسی مجبوریم دیگه ، چون خرج کلون رو دست مامان و بابا گذاشتیم .

نمی دونم چرا بعضیا فکر می کنن دانشگاه آزاد راحته و پولی ؟

ما که هر چی جون و پولمونو می دیم با ۱۰ ـ ۱۲ پاس میشیم

خدا عاقبتمونو به خیر کنه